رد شدن به محتوای اصلی

سيزده جمله فوق العاده زيبا از ارد بزرگ در سایت آرمین ندایی


ارد بزرگ : مردان و زنان کهن برآيند خوي و منش مردمان سرزمين خويش اند .


ارد بزرگ : دوستان زياد براي يک نوجوان ، همانند آشيانه ساختن دهها کلاغ بر تاج نهالي نازک است .


ارد بزرگ : هنرمندي که آرماني بزرگ در سر ندارد جز پلشتي چيزي نمي آفريند .


ارد بزرگ : خموشي ريش سفيدان هم پندآموز است .


ارد بزرگ : رسواترين آدمها ، فريبکارانند .


ارد بزرگ : کاشانه ايي که جايگاه دوستان کوچه و بازار شد نواي گريه ها در سينه دارد .


ارد بزرگ : سازش بر روي داشته هاي به يغما رفته امان ، به نام آشتي جويي و دوستي از ناداني و کم خردي ست .


ارد بزرگ : کسي که گذشت و بخشش در درونش نيست تنها نام آدم را بر خود دارد .


ارد بزرگ : کودکان براي شاد بودن ، بيش از هر چيزي به گفتگو با ما نياز دارند .


ارد بزرگ : آيا همه بايد به يک اندازه داشته باشند ؟! پايگاه مردمي همه
آدميان بايد برابر باشد ؟! کساني که اينها را مي گويند يا ابلهند و يا
گرگاني هستند که پوستين گوسفند به سر کشيده اند . آنگاه که عده ايي شب و
روز براي رشد و بالندگي سرزمينشان تلاش مي کنند از همه چيزشان مي گذرند
هزاران هزار نام ناشناخته در وادي هاي گوناگون از کيان کشور ، آزادي و
مردم خويش با سينه ايي ستبر نگهباني مي کنند را چگونه مي توان با کساني
يکي نمود که تنها موارد با اهميت زندگي آنها ; زمان خواب و خوراک ، ديدار
دوستان کوچه و بازار ، آخرين فيلمي که بر پرده سينماست و يا چشم و ابروي
ديگري ست...


ارد بزرگ : خوشرويي هديه اي ست ، که کادو ندارد .


ارد بزرگ : آييني که آدمي را به گوشه نشيني وادار کند دوامي نخواهد داشت .


ارد بزرگ : آدميان نيرومند در هنگامه آورد و پيکارهاي سهمگين ، شادي هديه مي دهند .


منبع :ارمين ندايي

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شیر زنان ایران

سه هزار نفر از خونریزان مغول در شهر زنگان ( نام زنگان پس از نام شهین به شهر زنجان گفته می شد ) باقی ماندند جنگ در باختر ایران باعث شد دو هزار و هفتصد نفر دیگر از سربازان خونریز مغول هم از شهر خارج شوند و بسوی مرزهای دور روان شوند در طی یک هفته 67 مرد میهن پرست زنگان کشته شدند رعب و وحشت بر شهر حاکم بود سربازان مغول 200 پسر زنگانی را بزور به خدمت خویش درآورده و به آنها آموزشهای پاسبانی و غیره می دادند . اما هر روز از تعداد مغول ها کاسته می شد در طی کمتر از 30 روز فقط 120 مرد مغول در درون شهر باقی مانده بود و کسی از بقیه آنها خبر نداشت . دیگر مردان مهاجم پی برده بودند که هر روز عده ایی از آنها ناپدید می گردد . بدین منظور تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند . و در بیرون شهر اردو بزنند . با خارج شدن آنها از شهر هیاهویی در شهر برپا شد و همه از ناپدید شدن مهاجمین صحبت می کردند میدان شهر مملو از جمعیت بود پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند از پله ها بالا رفت و گفت : مردان زنگان باید از دختران این شهر درس بگیرند آنگاه رو به مردان کرد و گفت کدام یک از شما م...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *طبیعت*

وقت سحر است , خیز ای طُرفه پسر پرباده ی لعل کن , بلورین ساغر کاین یک دَم عاریت دراین کنُج فنا بسیار بجویی ونیابی دیگر *خیام ●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_ ● ●_ فرگرد طبـیـعت _● _________« سبز » _________ برگی بودم لطافت آبهای روان که ریشه هایم را طراوت بخشید در گذار زندگی ثابتم, شاید ,در ساقه ی وجود با عشق روئیده ام شاید گلهای سفیدی ازمحبت خمیده ام ,شاید, در بادهای شبانه ی تنهائی رازها گفته ام شاید با پروانه های عاشق اما برگی بوده ام با گلهای سفید محبت در گلزار زندگی که اگرچه روزی خواهد پژمرد ما زندگی را « سبز» زندگی کرد با عشق فرزانه شیدا __________________________ زندگی آدمی درطبیعتی شکل گرفته است در این زیباترین خلقت خداوند که هرچه به زمین وآسمان وهرکجای آن که بنگریم دیده از آن سیر نمیشود واز زیبائی ها ولطافت وظرافت آننیزهیچگونه ایرادی نمیشود گرفت . با اینوصف در خلقت خداوندی درهر آنچه آفریده است هرچه بیشتر دقیق شویم بیشتر به شگفتی فروخواهیم رفت وهمانگونه که در فرگرده ای پیشین نیز از آن سخن گفته ایم قدرت خداونتدی را جای هیچگونه تردیدی باقی نمانده است تا انسان در خود اندی...

کتاب سیصد جمله و بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه

سیصد جمله مجموعه ای از سخنان قصار و کوتاه ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران برای مطالعه کتاب به چهار لینک زیر مراجعه کنید بخش نخست کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران بخش دوم کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران سیصد جمله - ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه امروز صبح عازم مرکز شهر و فروشگاه های کتاب خیابان انقلاب شدم بازار نشر هم قسمتی از پیکره ناقص فرهنگی ماست . با چند ناشر و کتاب فروش صحبت کردم . یکی از آنها می گفت تجدید چاپ ها براساس تیراژ واقعی فروش کتاب نیست. کتابی را در دست گرفت و گفت این کتاب از نشر اول آن است که مربوط به سال قبل است اما هم اکنون چاپ یازدهم آن هم آمده و در بعضی از کتاب فروشی ها هست . به او گفتم چطور ؟ اگر این کتاب این قدر فروش داشته که به چاپ یازدهم رسیده پس شما چطور نسخه اولیه آن را می فروشید و او در پاسخ گفت مسئله همین جاست چون این تیراژ را مردم نخریده اند بلکه سازمان های دولتی خاص بر اساس افکار خود نسخه های بسیاری را پیش خری...