رد شدن به محتوای اصلی

جملات قصار حکیمانه

گاهی بی رنگی از هر رنگی زیباتر و مفیدتر است. شاتو بریان



مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم . ارد بزرگ



من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد ، زیرا فقط در این صورت است که هرچه پیرتر شدم در نظر شوهرم عزیزتر خواهم بود . آگاتا کریستین

منبع :
http://sud.ir/article4760.html

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

دوری جستن از اخبار بی ارزش و بعضا دروغ

ارد بزرگ فیلسوف برجسته کشورمان در مورد دوری جستن از اخبار بی ارزش و بعضا دروغ می گوید : روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم . سایت فلسفه و نگاه ارد بزرگ http://falsafeheorodbozorg.blogspot.com

سخنان بزرگان از آوای ستاره - AWA Star

باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فردریش نیچه آنکه می تواند ، انجام می دهد،آنکه نمی تواند انتقاد می کند. برناد شاو مدیری که تنها به سود می اندیشد، مانند تنیس بازی است که به جای توپ ، چشم بر تابلو امتیازها دوخته است. ایچک آدیزس یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . سقراط همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . ارد بزرگ کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. گوته بیش از حد لازم مهربان باش . جکسون بروان آنهایی که آمادگی برای پاسخگویی به تجاوز دشمن را با گفتن این سخن که : " جنگ بد است و باید مهربان بود ، درگیری کار بدیست" را رد می کنند ، ساده لوحانی هستند که خیلی زود در تنور دشمن خواهند سوخت . ارد بزرگ افسوس که جوان نمی داند وپیر نمی تواند. محمد حجازی چاپلوسی هم گوینده و هم شنونده رافاسد می کند. دیل کارنگی شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ معنی حیات را درزیبائی و قدرت اراده باید جستجو کرد. ماکسیم گورکی برای آنکه عمر طولانی باشد، باید آهسته زندگی کنیم. سیسرون دست

شیر زنان ایران

سه هزار نفر از خونریزان مغول در شهر زنگان ( نام زنگان پس از نام شهین به شهر زنجان گفته می شد ) باقی ماندند جنگ در باختر ایران باعث شد دو هزار و هفتصد نفر دیگر از سربازان خونریز مغول هم از شهر خارج شوند و بسوی مرزهای دور روان شوند در طی یک هفته 67 مرد میهن پرست زنگان کشته شدند رعب و وحشت بر شهر حاکم بود سربازان مغول 200 پسر زنگانی را بزور به خدمت خویش درآورده و به آنها آموزشهای پاسبانی و غیره می دادند . اما هر روز از تعداد مغول ها کاسته می شد در طی کمتر از 30 روز فقط 120 مرد مغول در درون شهر باقی مانده بود و کسی از بقیه آنها خبر نداشت . دیگر مردان مهاجم پی برده بودند که هر روز عده ایی از آنها ناپدید می گردد . بدین منظور تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند . و در بیرون شهر اردو بزنند . با خارج شدن آنها از شهر هیاهویی در شهر برپا شد و همه از ناپدید شدن مهاجمین صحبت می کردند میدان شهر مملو از جمعیت بود پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند از پله ها بالا رفت و گفت : مردان زنگان باید از دختران این شهر درس بگیرند آنگاه رو به مردان کرد و گفت کدام یک از شما م