رد شدن به محتوای اصلی

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *نامداری*

قومی متفکّرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راهِ یقین
میترسم از آن بانک که آید روزی
کای بی خبران راه نه آنست ونه این*خیام*


● _ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_ ●
● _ فرگرد نامداری_ ●
همواره ما انسانها به بزرگداشت نامی مینشینیم که نامدار باشد وخوشنام وهرگز نخواهی دید انسانی به بدی به بزرگی ونامداری نام شود مگر به رسم تحقیر وتمسخر لذامیتوان بزرگ بود ونامدار بود وسربلند در فرگرد پیشین « بزرگداشت » نیز ذکر کردم که رسیدن به اوج بزرگی ونیک نامی ورسیدن به اوج آمال وآرزوها تنها از این طریق بر بزرگان دنیا ونامداران جهان مقدور بوده است که خود را پرورش داده از لحاظ فکر واندیشه وداشتن آرزوهای بزرگ برخود محدودیتی قائل نشدند واینبار نیز میگویم نیک نامی ونامداری نیز به سهولت بدست نمی اید که همانا ساختن خود واندیشه وفکر وحتی خیال ورویای خود را در جهتی مثبت پرورش داده وهمت واراده را دست آویز خویش قرار دهیم وپروازی داشته باشیم در عرش بلند و گسترده ی آسمان وحتی کهکشانی از دانستنی ها وسرانجام رسیدنی باوج ها وقله های پیروزی وآزادی .
*نامداری بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد . ارد بزرگ
انسان رها وآزاد انسانی ست تعلیم یافته , پژوهشگر آشنا با علم ویا علوم , عمیق , موشکاف وسرشار از دانائی , انسانی که به همت وارداده ی خود به نیک نامی ونامداری میرسد چرا که دنیا ثمره ی زحمات اورا برای زندگی چه حتی اگر برای خود بوده باشد باز پس خواهد داد به « نامی» که اورا سربلند تمامی تلاشهای زندگیش کند ومن اینرا لطف خداوند وکائنات بر زحمات شماری از انسانهای زحمتکش وپرتلاش وبا معرفتی دانشمندانه وآگاهانه میدانم که بدین شکل ارج نهاده میشود وخداوند وکائنات نیز اورا همانگونه که آرزوی رسیدن به اوج را درسر داشت به اوجچ نیز خواهد برد ونام او یادگار سالها وقرنها خواهد شد.کشی که به نامداری میرسد بیش از هرچیز در درون خود باین تفر میکند که میبایست به مقاصد درست ومثبت زندگی دست یابد واین نه از سر این بوده است که هدف او این بوده باشد که شخص « بزرگی » شود بلکه هدف همیشه در گامهای اولیه پیشرفت خود بوده وهمیشه آغاز این تلاش همان کنجکاوی وجستجوی سوالیست که همه ی آدمیان با آن زندگی میکنند ودر فلسفه ومنطق زندگی بدنبال ریشه ها وساختارها و معنای طبیعت وتمامی نکات مهم ودیدنی زندگی چه مادی چه معنی با ان مشغول بوده اند
*نامداران ابتدا از نام خویش گذشته اند . ارد بزرگ
*نامداری که خود را به خواری می افکند ، هزاران دل آویخته به دامان خویش را نیز به خا
آیا فهرست فرگردهای * ارد بزرگ را بدقت نگاه کرده اید حتی فقط نگاه بودن خواندن ماهیت مطالب هر فرگرد وهر فرمان یک بیک هریک تماکی آن چیزیست که انسان بدان مشغول است « یعنی فلسفه ی زندگی» وتمامی انچه انسان نیازمند دانستن آن است وهمین مارا بس که به لطف اندیشمند بزرگ ایرانی کتابی بنام «آرمان نامه »برایمان بجا مانده است که حتی فقط با نگاه به فهرست آن وتفکر به هریک فرگرد وجستجو بدنبال معنای آنها برای زیستنی به بزرگی ونامداری وسربلندی کافیست تا از نگاهی داشته ودرجستجوی معنای هریک باشیم واز یک یک فرگردهای او
برای « بهتر زندگی کردن »استفاده کنی


ادامه در لینک زیر :

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

شیر زنان ایران

سه هزار نفر از خونریزان مغول در شهر زنگان ( نام زنگان پس از نام شهین به شهر زنجان گفته می شد ) باقی ماندند جنگ در باختر ایران باعث شد دو هزار و هفتصد نفر دیگر از سربازان خونریز مغول هم از شهر خارج شوند و بسوی مرزهای دور روان شوند در طی یک هفته 67 مرد میهن پرست زنگان کشته شدند رعب و وحشت بر شهر حاکم بود سربازان مغول 200 پسر زنگانی را بزور به خدمت خویش درآورده و به آنها آموزشهای پاسبانی و غیره می دادند . اما هر روز از تعداد مغول ها کاسته می شد در طی کمتر از 30 روز فقط 120 مرد مغول در درون شهر باقی مانده بود و کسی از بقیه آنها خبر نداشت . دیگر مردان مهاجم پی برده بودند که هر روز عده ایی از آنها ناپدید می گردد . بدین منظور تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند . و در بیرون شهر اردو بزنند . با خارج شدن آنها از شهر هیاهویی در شهر برپا شد و همه از ناپدید شدن مهاجمین صحبت می کردند میدان شهر مملو از جمعیت بود پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند از پله ها بالا رفت و گفت : مردان زنگان باید از دختران این شهر درس بگیرند آنگاه رو به مردان کرد و گفت کدام یک از شما م...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *طبیعت*

وقت سحر است , خیز ای طُرفه پسر پرباده ی لعل کن , بلورین ساغر کاین یک دَم عاریت دراین کنُج فنا بسیار بجویی ونیابی دیگر *خیام ●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_ ● ●_ فرگرد طبـیـعت _● _________« سبز » _________ برگی بودم لطافت آبهای روان که ریشه هایم را طراوت بخشید در گذار زندگی ثابتم, شاید ,در ساقه ی وجود با عشق روئیده ام شاید گلهای سفیدی ازمحبت خمیده ام ,شاید, در بادهای شبانه ی تنهائی رازها گفته ام شاید با پروانه های عاشق اما برگی بوده ام با گلهای سفید محبت در گلزار زندگی که اگرچه روزی خواهد پژمرد ما زندگی را « سبز» زندگی کرد با عشق فرزانه شیدا __________________________ زندگی آدمی درطبیعتی شکل گرفته است در این زیباترین خلقت خداوند که هرچه به زمین وآسمان وهرکجای آن که بنگریم دیده از آن سیر نمیشود واز زیبائی ها ولطافت وظرافت آننیزهیچگونه ایرادی نمیشود گرفت . با اینوصف در خلقت خداوندی درهر آنچه آفریده است هرچه بیشتر دقیق شویم بیشتر به شگفتی فروخواهیم رفت وهمانگونه که در فرگرده ای پیشین نیز از آن سخن گفته ایم قدرت خداونتدی را جای هیچگونه تردیدی باقی نمانده است تا انسان در خود اندی...

کتاب سیصد جمله و بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه

سیصد جمله مجموعه ای از سخنان قصار و کوتاه ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران برای مطالعه کتاب به چهار لینک زیر مراجعه کنید بخش نخست کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران بخش دوم کتاب سیصد جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران سیصد جمله - ارد بزرگ ، فردریش نیچه و جبران خلیل جبران بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه امروز صبح عازم مرکز شهر و فروشگاه های کتاب خیابان انقلاب شدم بازار نشر هم قسمتی از پیکره ناقص فرهنگی ماست . با چند ناشر و کتاب فروش صحبت کردم . یکی از آنها می گفت تجدید چاپ ها براساس تیراژ واقعی فروش کتاب نیست. کتابی را در دست گرفت و گفت این کتاب از نشر اول آن است که مربوط به سال قبل است اما هم اکنون چاپ یازدهم آن هم آمده و در بعضی از کتاب فروشی ها هست . به او گفتم چطور ؟ اگر این کتاب این قدر فروش داشته که به چاپ یازدهم رسیده پس شما چطور نسخه اولیه آن را می فروشید و او در پاسخ گفت مسئله همین جاست چون این تیراژ را مردم نخریده اند بلکه سازمان های دولتی خاص بر اساس افکار خود نسخه های بسیاری را پیش خری...